۱۳۸۹ مرداد ۱۰, یکشنبه

جامعه شناسی دین

      دین در همه ی جوامع بشری وجود دارد .قدیمی ترین جوامع شناخته شده نیز، نشانه های واضخی از نماد و مناسک دینی از خود به جا گذاشته اند.در سراسر دوره های  بعدی تاریخ ،دین همچنان یکی از بخشهای اصلی تجربه ی انسان بوده و بر  چگونگی درک و واکنش ما در قبال محیط زندگیمان ،تاثیر گذاشته است. اما دانستن این نکته لازم است که مفهوم دین از جامعه ای به جامعه ی دیگر متفاوت است.و تعریفهایی که از دین در این مقاله آورده شده  ،از نظریه پردازهای جوامع غربی گرفته شده است.
اریک فروم در کتاب روانکاوی دین می گوید:«آیا میل داریم ادیان توحیدی را معیار رجوعی شناخت وارزیابی سایر ادیان قرار داد؟لذا این سوال پیش می آید که آیا ادیان بدون خدا مانند بودائیسم ، تائوئیسم و کنفوسیانیسم را می توان حقاً دین نامید؟»(اریک فروم،1386،35)
بناابراین لازم است که ابتدا  تعریفی از دین ارائه شود تا شبهات را از بین ببرد.اریک فروم معتقد است که انسان تنها حیوانی است که برای یافتن آرامش و رضایت ، سمت دین می رود و برای خود قصه ی از بهشت رانده شده را می بافد. او معتقد است «انسان با پر کردن فضاهای خالی دانش خود از راه شناخت ناشناخته ها ،مدام پیشروی نماید.او باید درباره ی نفس خود و درباره ی مفهوم هستی خویش به خود پاسخ دهد»(همان،37)
اما آنتونی گیدنز برای برای غلبه بر خطاهای ناشی از تعصب و سوگیری فرهنگی ،به هنگام اندیشیدن درباره ی دین ،راه بهتر را این می بیند که ابتدا بگوید چه چیزی دین نیست.
 «آنچه دین نیست»
نخست اینکه دین را نباید با عقیده به توحید (عقیده به خدای یگانه ) یکی بگیریم.اکثر ادیان خدایان متعددی دارند.حتی در بعضی از شکل های مسیحیت چند چهره ی مقدس وجود دارد.مثل:حضرت عیسی،حضرت مریم.
و در برخی ادیان اصلا خدایی وجود ندارد.
دوم اینکه دین را نباید با دستورات اخلاقی کنترل کننده ی رفتار مومنان یکی گرفت .مثل ده فرمانی که می گویند موسی از خدا دریافت کرد.این فکر که خدایان علاقه و اعتنایی به شیوه ی رفتار ما در این جهان داشته باشند  در بسیاری از ادیان کاملاٌ بی معنا و ناشناخته است.برای مثال نزد یونانیان باستان خدایان نسبت به فعالیت های بشری کاملاٌ بی اعتنا بودند.
سوم اینکه ،دین ضرورتاٌ با توضیح چگونگی پیدایش جهان سروکار ندارد.در مسیحیت ،اسطوره ی آدم و حوا توضیحی برای منشأ وجود انسان ارائه می دهدو ادیان بسیاری هم هستند که اینگونه اسطوره های آفرینش دارند.
چهارم اینکه دین را نمی توان با عقیده به ماورألطبیعه (عقیده به سپهر و دنیایی  فراتر از قلمرو حواس) یکی گرفت برای مثال آیین کنفوسیوس در پی پذیرش توازن و هماهنگی طبیعی جهان است ،نه در پی یافتن حقایقی که فراسوی آن نهفته است.
«آنچه دین هست»:
ویژگی هایی که ظاهراً همه ی ادیان در آن شریک هستند ، به قرار زیر است.همه ی ادیان در بر دارنده ی مجموعه نمادهایی هستند که احساس خضوع یا احترام آمیخته به ترس را برمی انگیزند.و به مناسک یا مراسم و یا شعایری مربوط می شوند(مثل مراسم کلیسا)که اجتماع مؤمنان در آن شرکت می جویند.
صرف نظر از اینکه در دین خدا یا خدایانی وجود داشته باشند یا نه، همیشه موجودات یا اشیایی وجود دارند که موجب ایساترهایی آمیخته به ترس  و احترام می شوند.برای مثال در برخی ادیان مردم به وجود نیروی آسمانی  باور دارند و آنرا می پرستد.نه خدایان تشخص یافته را .در ادیان دیگری نیز چهره هایی وجود دارن که جزء خدایان نیستند اما با حرمت و ستایش از آنها  یاد می شود.مثل بودا و کنفسیوس.با اینکه جادو در جوامع مدرن تقریباٌ از بین رفته است اما در مواقع خطرناک هنوز هم خرافه های جادو مانند رواج دارد.از نظر جامعه شناسان وجود مراسم جمعی یکی از عوامل تمایز میان دین و جادوست.
در جوامع سنتی دین معمولا نقشی اصلی در زندگی اجتماعی  ایفا می کند؛نمادها و مناسک دینی  غالباٌ با فرهنگ مادی و هنری جامعه ـمثل موسیقی ،نقاشی یا پیکر تراشی ،رقص ،قصه گویی ـ در هم می آمیزد.در فرهنگ های کوچک روحانیان حرفه ای وجود ندارد ،اما همیشه افراد خاصی هستند که در معارف و مناسک دینی (و  جادویی) تخصص دارند.»(آنتونی گیدنز ،1386،786)
«دین ،توتم پرستی و روح باوری»:
دو شکل از دین که به وفور در فرهنگ های کوچکتر دیده می شوند ،توتم پرستی  و روح باوری هستند.
توتم پرستی
«واژه ی توتم در میان قبایل سرخ پوستان  آمریکای شمالی پدید آمد .اما از این واژه برای اشاره به انواع حیووانات یا گیاهانی استفاده می شود که اعتقادی در بالای قدرت فراطبیعی آنها وجود دارد.معمولا ًهر گروه خویشاوندی یا هر طایفه ای در جامعه توتم خاص خود را دارد که مراسم و مناسک خاصی به آن تعلق می گیرد.عقاید توتمی ممکن است برای کساتی که در جامعه ی صنعتی زندگی می کنند بیگانه و عجیب باشد ،اما در بعضی از محیطهای نسبتاً کوچک نمادهایی مشابه با نمادهای توتم پرستی آشنا و مأنوس هستند.ماسکت ها همه نوعی توتم هستند».
روح باوری
«به معنای اعتقاد به ارواح است که تصور می شود در همین جهان انسانها سکونت دارند.این ارواح ممکن است نیک یا پلید تصور شوند و از جهات متعددی بر رفتار انسان اثر بگذارند.برای مثال در بعضی فرهنگ ها عقیده بر این است که ارواح موجب بیماری یا دیوانگی می شوند و هم چنین ممکن است افراد را تسخیر کنند و کل رفتار های آنها را در اختیار بگیرند.روح باوری تنها به محیطهای کوچک محدود نمی شود بلکه  تا اندازه ای در بسیاری از محیطهای دینی نیز یافت می شود.
به وفور پیش می آید که جوامع کوچک وظاهرا «ساده»  نظام های پیچیده ای از عقاید دینی داشته باشند.توتم پرستی و روح باوری در میان این جوامع رایج تر از جوامع بزرگ است اما برخی از ادیان هم قوانین پیچیده ای دارند.»(همان،789)

پی نوشت:از پست های طولانی بدم میاد...می دونم کسی هم نمی خوندش...
پی نوشت2 :هر جا برم دوست و رفیقام پیدام می کنند...مجبورم هی کوچ کنم

۲ نظر:

ناشناس گفت...

سلام نگین . خیلی خوشحالم که دوباره می تونم بخوانمت .

خوشحال تر از اون اینکه وقتی می بینم با چه مفاهیمی دست به گریبانی با تمام وجودم به تو افتخار می کنم .لوگوی وبلاگتو خیلی قشنگ نوشی .

وقتی رفتم دیدم وبلاگتو حذف کردی خیلی دلم گرفت .

منم مثل خودت از اینکه دوست و آشنا پیدام کنن متنفرم . منم احتمالآ باید دنبال یه آدرس جدید و غیر قابل دسترس باشم .

در مورد کامنت ها هم که گاهی مزاحم ها و اراذل اینترنتی هجوم می آورند . و بیشتر اوقات هم حال و حوصله ی هیچ کسی رو ندارم .

ناشناس گفت...

ودسلام نه هنوز فيل تر نشدم اما فكر كنم همين روزا بشم