۱۳۸۹ دی ۱۸, شنبه

- اصرار می کند رژت را پاک کن
اصرار می کنم رژ نزده ام.
باور نمی کند.با فشار پشت دستم را بر روی لبهایم می کشانم،لبهایم پاره می شوند اما دستم رنگ هیچ رژی را نمی گیرد.با این حال اثبات کرده ام که رژ نزده ام.
از آن اتاق کوچک (به نام نگهبانی) به سمت ساختمان های اصلی روانه می شوم ...

- پشت سرم می شنوم صدای پاره شدن لبی دیگر را که ،اصرار می کند رژ نزده است.و فریاد می زند ،سرما سخت سوزان است...لبهایم قرمزی تازیانه های باد را گرفته اند.

با خود زمزمه می کنم:
لبانم امروز پاره پاره می شوند...چشمهایم فردا...دستانم فرداهای دیگر... 





۴ نظر:

Paras2 گفت...

ساز مخالف بزني بي درنگ
نام تو از لوح قلم مي خورد

سلاطین خرد گفت...

لبانت را می بویندمبادا...

googoosh گفت...

kheili maskhare i
looooooooooos

ngn گفت...

!!!مسخره ام و لوس...شاید حق با توست.مسخره ام که درگیری هر روز دختران با خانم های حجاب ترسیم کردم..